- هم قریه
- همروستا دو یا چند تن که دریک قریه سکونت دارند
معنی هم قریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مصاحبت همنشین
همتراز
دو یا چند تن که دارای یک کنیه باشند
یار و مصاحب، همنشین، به هم نزدیک شده
دو یا چند تن که از یک گروه و دسته باشند
مساوی، هم پایه، برابر، هم شان
دو یا چند کس ک دارای یک کنیه باشند (نسبت بهم) هم کنیت
مصاحبت همنشینی
همنشین، همکت، همدم، یار مصاحب
همدوده همتیره دو یا چند کس که از یک قبیله هستند
هم پساوند دو کلمه که با هم در شعر بتوان قافیه آورد مانند راد و شاد
هم نژاد، هم اصل
دسته جمعی، متفق، متحد
دو تن که به اندازۀ هم عمر کرده باشند، هم سن، همسال
هم دامن، هم سن، همسال
دو یا چند کس که باهم راهی را طی کنند هم سفر، متفق متحد، باتفاق (درطی طریق) : مولانا صاعد همراه جماعت مذکور آمده بود
هاوند نیرو همنیرو همروز
صمیمیت محرم بودن
هم سن و سال، باجناق